امروز با علی بودم از وقتی پیشم بود فقط غر زد حالم از خودم بهم میخورد که چرا این اینجوری میکنه حالمم بد بود بخاطر اینکه پریود شدم از شانس بدم، اعصابم خرد بود نمیدونستم دارم چیکار میکنم
علی در کمال ناباوریم برگشت بهم گفت برا همیشه ترکم میکنه اگه یه بارم دیر برم پیشش یا هرچیه دیگه حالم بدهست اونقد بد که.....
منو زن کرده 😭
درسته برای اون هیچ فرقی نمیکنه که من باشم یا نه به هرحال اونم میره پی سرنوشت خودش ولی منه بیچاره دیگه نمیتونم زندگی کنم منم که همه ی باورامو بخاطرش زیرپام گذاشتم منم که خودمو زیر پام له کردم که بهش برسم ولی اون....
به قول باباش گوشیشو برا همیشه خاموش میکنه و میره....
بهم میگن خیلی بی حالی آره بیحالم چون افسردگی دارم دست خودمم نیست گوشه گیر شدم هیچیم دست خودم نیست من علاقمو به هرچی که توی زندگی هست از دست دادم به خودم قول دادم از این اتاق جنازمو بیرون ببرن و برا همیشه راحت بشم با خیال راحت دراز بکشم و برای همیشه بخوابم....