خدایا ازت ممنونم که منو با مشکلات جدید امتحان میکنی ممنونم ازت که اینقد بدبخت منو آفریدی ممنون ازت که بچه فقیرم ممنونم ازت که پشتوانه ای ندارم ممنونم ازت که از وقتی خودمو شناختم فقط بدبختی کشیدم واقعا ممنونم ازت که اینقد ازم انتقام میگیری باشه بگیر منم دم نمیزنم بهم میگن دوس داری فقط منفی بافی کنی دوس داری فقط فقط خودتو غرق غم کنی ولی نمیدونن من دارم توش خفه میشم نمیدونن دارم هی سعی میکنم بغضامو قورت بدم هی سعی میکنم از توی این افسردگی لعنتی بیرون بیام هرشب گریه نکنم بیخود و بی جهت خودمو به نفهمی میزنم که هیچی نشده بیخیال، ولی اطرافیانمو دارم انگار زجر میدم یکیش علی هی بهم با طعنه و کنایه حرف میزنه هی افسردگیمو به رخممیکشه خودش دید چطوری میشم خودش میبینه چطوری زجر میکشم عوضکمک بدترم میشه
1. دیروز حالم خیلی بد بود کل بدنممیخارید کلافه بودم بیحالتر از همیشه شده بودم حتی نای حرف زدنم نداشتم علی بهم زنگ زد گفتم که نمیتونم بیام ولی من کلا وابسته اش شدم دلم براش تنگ میشه دست خودمم نیست، دخترا حاضر شدن رفتن بیرون ولی من هنوز تو اتاق دراز کشیده بودم سقف رو تماشا میکردم دیدم اینطوری نمیشه گوشیو برداشتم بهش پیام دادم ساعت فیلم های سینما رو براش فرستادم قبول کرد ساعت ۶اینا بود پیشش بودم فیلم دیدن چقد پیشش خوبه فیلم دیدن بهونه بود تا فقط کنارش باشم یادم بره از دیشب تا حالا چطوری بودم، حواسم پیش فیلم نبود با اینکه داشتم صفحه ی سفید رنگی که توش فیلم پخش میشد رو میدیدم ولی تموم حواسم جمع اش بود آخرین لحظه هم دیدم که چطوری از گوشه ی چشمش اشک جاری شده خودمو به ندیدن زدم تا اشکاشو نبینم عکس دوتایمونو گرفت گذاشت تو پیج اینیستاش گفت رمز پیجتو میخوام دادم پیج کاریمم خواست اول میخواستم ندم ولی چون گفت چیو ازم مخفی میکنی رمز اونم دادم نمیخواستم بگه بهم شک داره و از این حرفا...
نمیخواستم بدم چون میخواستم این هفته سوپرایزش کنم واسه ولنتاین که اونم گفتم بیخیال یه جوری سفارش میدم نفهمه....
نیما دوست مشترک من و علی هست توی کافه کار میکنه به علی زنگ زد گفت بیاین اینجا روز آخر کاریمه پاشدیم رفتیم انگار کل دردامو فراموش کرده بودم سربه سرش گذاشته بودممیخندیدم ولی علی کلا یه لحظه اخلاقش عوض شد دستم از درد داشت میسوخت علی ناخواسته دستمو زخمی کرده بود عوض اینکه من ناراحت باشم اون کلا اخلاقش عوض شده بود بهم گفت بی لیاقتی گفت واقعا لیاقت اینهمه محبت رو نداری هیچی نگفتم هیچ نگفتم... همه ی کارایی که برام کرده بود رو، روسرم منت گذاشت از درون خالی شدم بشقاب غذایی که جلوم بود رو با حرص داشتم میخوردم نمیخواستم جوابی بدم موقع رفتن شد اومدم بیرون اونم پشت سرم ولی داد زد جاخوردم از کاراش از رفتاراش خیلی آروم گفتم منم میتونم داد بزنم ها ولی هیچموقع داد نمیزنم اینو مطمئن باش...
رسیدم خونه زنگ زد کاملا خردمکرد خب آدمی که خودشو جلو کسی که دوسش داره ببازه یعنی هیچ دیگه....
امروز شنبه اش۲۸ دی از خواب بلند شدم رفتم آزمایش دادم بعدم رفتم سرکار برف سنگینی باریده بود همه جای شهر سفید پوش شده بود آدم دلش میخواست برف بازی کنه....
از علی خبری نبود زنگ زدم بهش حال و احوال پرسی کردیم گفت رفته بودم تتو بزنم ولی از طرحش خوشمنیومد نزدم تا فردا بزنم
انگار آب یخ ریختن روم سرد شدم یهویی گفتم من دوس ندارم که ندارم هرکاری میخوای بکنی بکن میدونی که من مخالفم ولی اون هیچ موقع به حرف من گوش نمیده گفت میزنم حتی التماسشم کردم ولی گفت نه که نه دلم شکسته واقعا دلم شکسته حالم بد شده اشک از چشمام جاری شده بعد از ظهر رو نتونستم برم سرکار چون فشارم افتاده بود از حرص یه چند ساعتی اورژانس بودم بعد اینکه حالم خوب شد پاشدم رفتم جواب آزمایشمو گرفتم بردم مطب دکتر تا بفهمم چرا وزنم جلو نمیره گفت کاملا سالمی هیچیت نیست گفتم خب دلیل بیارین چرا وزنم جلو نمیره گفت معلومه بغض داری تو حرفات فشار عصبی وزنتو کم میکنه گفتم بله یکم زیادی گریه میکنم گفت خب کمش کن ولی هیچکی از حال من خبر نداره که چی میکشم
اون از علی که منو به تتو فروخت این از خانوادم که هیچموقع نبودن من خودمو به چی این زندگی دلخوش کنم آخه به چی.....
رفتم تو کافی نشستم یه چایی خوردم دختر و پسری که بغلم نشسته بودن عاشقانه داشتن سربه سر همدیگه میذاشتن و میخندیدن از خندشون خندم گرفته بود زیرلب میخندیدم با اینکه خودم داشتم اینطرف گریه میکردم دلم برا خودم میسوخت...
نیما عوض اینکه به علی بگه ملاحضه کن و از این حرفا بهش گفته بود شلش کن بیخیالش شو.... خیلی از رفتارا و کاراشو نادیده بگیر فقط به فکر خودت باش فقط فقط به خودت...
همه ی این حرفا دارن رژه میرن رو مغزم، مغزم دیگه درد میکنه الان ساعت ۲۲:۱۴ دقیقه اس ولی هیچ خبری از علی نیست از دیروز به کل باهام عوض شده نوشتم براش بهت خوش بگذره شبت بخیر خوابای خوب ببینی ولی هیچ خبری نشد...
الانم داره به حرفای نیما گوش میده شل کرده رابطمونو دیگه مهم نیستم براش...
خداجونم مرسی ازت من دیگه لال مونی گرفتم پیشت هرچی میخوای سرم بیار هیچی نمیگم فقط یه روز دیگه هیچوقت رو این کره خاکی نیستم......